Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7368 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
punctuates
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
puncuation
U
نقطه گذاری
punctuation
U
نقطه گذاری
pointing
U
نقطه گذاری
punctuating
U
نقطه گذاری کردن
punctuation symbol
U
نماد نقطه گذاری
punctuated
U
نقطه گذاری کردن
punctuate
U
نقطه گذاری کردن
point
U
نقطه گذاری کردن
punctuates
U
نقطه گذاری کردن
punctuative
U
وابسته به نقطه گذاری
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
dotting
U
نقطه گذاری
[نقشه فرش]
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
impressions
U
نشان گذاری
idegraphy
U
نشان گذاری
notations
U
نشان گذاری
mark sensing
U
نشان گذاری
impression
U
نشان گذاری
notation
U
نشان گذاری
binary notation
U
نشان گذاری دودوئی
positional notation
U
نشان گذاری مکانی
positional notation
U
نشان گذاری مرتبهای
iinfix notation
U
نشان گذاری میانوندی
binary notation
U
نشان گذاری دودویی
polish notation
U
نشان گذاری لهستانی
scientific notation
U
نشان گذاری علمی
excess n notation
U
نشان گذاری با افزونی n
postfix notation
U
نشان گذاری پسوندی
decimal notation
U
نشان گذاری دهدهی
radix notation
U
نشان گذاری مبنایی
infix notation
U
نشان گذاری میانوندی
prefix notation
U
نشان گذاری پیشوندی
punctuation
U
نشان گذاری تاکید
floating point notation
U
نشان گذاری با ممیز شناور
fixed point notation
U
نشان گذاری با ممیز ثابت
rubrication
U
نشان گذاری برنگ قرمز
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
octal notation
U
نشان گذاری هشت هشتی
reverse polish notation
U
نشان گذاری لهستانی معکوس
mixed radix notation
U
نشان گذاری امیخته مبنا
milestones
U
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone
U
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
absolute address
مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
public
U
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
U
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot
U
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
pictograph
U
نشان یا علائم تصویری
emblazonment
U
تزئین با نشان و علائم
indention
U
تو گذاری
lineation
U
خط گذاری
coding
U
کد گذاری
indenting
U
دندانه گذاری
sedimentation
U
رسوب گذاری
sequencing
U
ترتیب گذاری
dimensioning
U
اندازه گذاری
disposure
U
درمعرض گذاری
signallzation
U
علامت گذاری
collocation
U
باهم گذاری
indent
U
دندانه گذاری
cupellation
U
قال گذاری
dateline
U
تاریخ گذاری
grading
U
نمره گذاری
pagination
U
صفحه گذاری
scoring
U
نمره گذاری
tubing
U
لوله گذاری
sedimentation
U
لایه گذاری
demomination
U
نام گذاری
synthesized
U
هم گذاری کردن
synthesizes
U
هم گذاری کردن
insertion
U
جوف گذاری
synthesizing
U
هم گذاری کردن
financing
U
سرمایه گذاری
finances
U
سرمایه گذاری
financed
U
سرمایه گذاری
enterprises
U
سرمایه گذاری
synthesize
U
هم گذاری کردن
enterprise
U
سرمایه گذاری
frustrations
U
عقیم گذاری
scale factor
U
مقیاس گذاری
undervaluation
U
کم ارزش گذاری
synthesised
U
هم گذاری کردن
frustration
U
عقیم گذاری
synthesises
U
هم گذاری کردن
synthesising
U
هم گذاری کردن
finance
U
سرمایه گذاری
indents
U
دندانه گذاری
costing
U
قیمت گذاری
sanding
U
ماسه گذاری
ovulation
U
تخمک گذاری
scaling
U
مقیاس گذاری
policy making
U
سیاست گذاری
costing
U
هزینه گذاری
investments
U
سرمایه گذاری
structuralization
U
بنیان گذاری
prefixion
U
پیش گذاری
prefixion
U
جلو گذاری
synthesis
U
هم گذاری اختلاط
syntheses
U
هم گذاری اختلاط
preterition
U
فرو گذاری
nominations
U
نام گذاری
nomination
U
نام گذاری
prochronism
U
جلوترتاریخ گذاری
codes and codification
U
علامت گذاری
prefixture
U
پیش گذاری
casings
U
لوله گذاری
masking
U
نقاب گذاری
prefixture
U
سرواژه گذاری
pricing
U
قیمت گذاری
policy-making
U
سیاست گذاری
coronations
U
تاج گذاری
coronation
U
تاج گذاری
legislation
U
قانون گذاری
insulation
U
عایق گذاری
prefixion
U
سرواژه گذاری
prefixture
U
جلو گذاری
casing
U
لوله گذاری
ingravescence
U
رو بشدت گذاری
numbering
U
شماره گذاری
mining
U
مین گذاری
minelaying
U
مین گذاری
marks
U
علامت گذاری
encoding
U
رمز گذاری
loading
U
بار گذاری
nomography
U
فن قانون گذاری
nomographer
U
قانون گذاری
weft insertion
U
پود گذاری
nomenclauture
U
نام گذاری
loads
U
فشنگ گذاری
load
U
فشنگ گذاری
headings
U
عنوان گذاری
heading
U
عنوان گذاری
interposition
U
پا میان گذاری
inunction
U
مرهم گذاری
markings
U
علامت گذاری
marking
U
علامت گذاری
lable
U
جهت گذاری
indexing
U
شاخص گذاری
lodgment
U
ودیعه گذاری
lodgement
U
ودیعه گذاری
lettering
U
حروف گذاری
spacing
U
فاصله گذاری
limit of load
U
حد بار گذاری
devising
U
ارث گذاری
devises
U
ارث گذاری
denomination
U
نام گذاری
denominations
U
نام گذاری
aggradation
U
ابرفت گذاری
settings
U
کار گذاری
setting
U
کار گذاری
Recent search history
Forum search
1
19 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1
کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1
اصلاح ترجمه
1
سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمیگردد یا فقط به piping
4
express, overexpression
4
express, overexpression
4
express, overexpression
4
express, overexpression
1
بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1
offshoring
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com